از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...
زمان میگذرد
ما از دست میدهیم
و به دست میاوریم....هر بار کم تر از قبل....شاید هر بار ارزشمند تر از قبل
و گاه,به آنی...ارزشمند ترین ها,همچون ماهیی از میان انگشتان زمان لیز میخورد و از دست میرود
و ما شاهد تلزی ماهی رو به احتضار هستیم
یا شاهد مرگ خواهیم بود ....یا....
میتوان به هراس آبی فراهم کرد
و ماهی کوچک را از مرگ نجات داد....میتوان....
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:my heart, ساعت
19:11 توسط nastaran|
آخرين مطالب
Design By : Pichak |